-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گه از روی تو مجموعم گه از زلفت پریشانم کزین در ظلمت کفرم وزان در نور ایمانم
2 نیم یک لحظه از سودای زلف و خال او خالی گهی سرگشت اینم گهی آشفته آنم
3 حدیث کفر و دین پیشم مگو زیرا من مسکین بجز رویش نمیبینم بجز مویش نمیدانم
4 ز شوق موی او باشد اگر زنّار دربندم بیاد روی او باشد اگر قبله بگردانم
5 توئی مطلوب و مقصودم توئی معبود و مسجودم اگر در مسجد اقصی و گر در دیر رهبانم
6 ادب از من چه میجویی چه میدانی که مدهوشم طریق از من چه میپرسی چه میدانی که حیرانم
7 الا ای ساقی باقی بیاور باده و درده که من از خویش بیزارم دمی از خویش بِرهانم
8 من آنطاقت کجا دارم که پیمان را نگهدارم بیا ای ساقی باقی و بشکن عهد و پیمانم
9 تو مهر و مغربس سایه چنان کز تو پدید آید که تا هم گم شوم در تو بتاب ای مهر تابانم