- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گه تجلی مانع است و گاه هجران حایل است حیرت اندر حیرتست و مشکل اندر مشکل است
2 بی نهایت از بر ما بود تا مقصد مقام منزل کونین طی کردیم و اول منزل است
3 زخم ما بی طالعان پیدا و پنهان دست و تیغ بخت مقتولی که چشمش بر جمال قاتل است
4 از نم فیضی که با این مشت خاک آمیختند حاملان عرش را بار امانت در گل است
5 عقده ما را رسول و نامه نتواند گشود بعد ظاهربین به چشم و دوری ما در دل است
6 بام و در پر جلوه حسن است اهل حال را هر که صورت دوست می دارد ز معنی غافل است
7 سینه ای بخراش و در وی دانه اشکی فشان این که شوری خاک و ریزی تخم را بی حاصل است
8 از حدیث سود و سودا می رمم دیوانه وار حرف لیلی گوی تا دانی که مجنون عاقل است
9 از کرم شاید دری بر روی مسکین واکنند بیشتر شب ها درین درگه «نظیری » سایل است