گه تجلی مانع است و گاه از نظیری نیشابوری غزل 110

نظیری نیشابوری

آثار نظیری نیشابوری

نظیری نیشابوری

گه تجلی مانع است و گاه هجران حایل است

1 گه تجلی مانع است و گاه هجران حایل است حیرت اندر حیرتست و مشکل اندر مشکل است

2 بی نهایت از بر ما بود تا مقصد مقام منزل کونین طی کردیم و اول منزل است

3 زخم ما بی طالعان پیدا و پنهان دست و تیغ بخت مقتولی که چشمش بر جمال قاتل است

4 از نم فیضی که با این مشت خاک آمیختند حاملان عرش را بار امانت در گل است

5 عقده ما را رسول و نامه نتواند گشود بعد ظاهربین به چشم و دوری ما در دل است

6 بام و در پر جلوه حسن است اهل حال را هر که صورت دوست می دارد ز معنی غافل است

7 سینه ای بخراش و در وی دانه اشکی فشان این که شوری خاک و ریزی تخم را بی حاصل است

8 از حدیث سود و سودا می رمم دیوانه وار حرف لیلی گوی تا دانی که مجنون عاقل است

9 از کرم شاید دری بر روی مسکین واکنند بیشتر شب ها درین درگه «نظیری » سایل است

عکس نوشته
کامنت
comment