- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گه به عشق کاکلت بر سینه سازم سنبلی گاه سوزم در هوای عارضت بر سر گلی
2 کوته است ایام گلشن رایگان نتوان نشست دیدن گل منع اگر باشد نوای بلبلی
3 دل که آشوبی ندارد چیست؟ کاخ بیهوا سر که سودایی ندارد چیست؟ کاس بیمُلی
4 از شط غم کشتی می بر کنار آرد مگر ورنه از تدبیر نتوان بست بر دریا پلی
5 فرض صبحم گر قضا گردد صبوحی کی شود چارقل خوانم تمام شب به عشق قلقلی
6 نافه چین آستینم گشت و ناف گل بغل تا برو دوشم معطر شد به مشکین کاکلی
7 بنده آن تاب گیسو و خم بازو شوم همچو شاخ سنبلی پیچیده بر شاخ گلی
8 کعبه و زمزم زنخدان و رخش پنداشتم دیده شد بتخانه کشمیر و چاه بابلی
9 فیض از ساقی «نظیری» جوی نی از سامری خاک پای جبرئیلت هست گرد دلدلی