- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 افسانه شیرین مرا گوش نکردند صد تلخ چشیدم شکری نوش نکردند
2 یک خرده گرفتند پس از نکته بسیار گشتیم فراموش و فراموش نکردند
3 ما روزه ازین مائده بر خشک گشادیم در کاسه ما جرعه سر جوش نکردند
4 معلوم شد از مستی ما حوصله ما دادند به حکمت می و بیهوش نکردند
5 باید به عصا رفت چو موسی که درین راه یک چاه نکندند که خس پوش نکردند
6 در حلقه شدم زان خط رخسار و قرینم با کوکب آن صبح بناگوش نکردند
7 جانم به ره پردگیان سحری سوخت سویم نگهی از ته شب پوش نکردند
8 خونابه به بو آمده بر جیب و کنارم زان سنبل خوش بوم در آغوش نکردند
9 امروز نه رحمست که لب تشنه گذارند آن را که لبی تر ز می دوش نکردند
10 فریاد ازین شوق که در جان «نظیری » است تا مردنش از زمزمه خاموش نکردند