- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شوریده کرد حالم لعل شکر نثارش آشفته ساخت کارم زلفین بیقرارش
2 ما را ز عشق رویش آن آتشی ست در دل کآفاق را بیکدم سوزد یکی شرارش
3 از یار اگر چه دوریم شادیم از آنکه باری بر سینه داغ حسرت داریم یادگارش
4 از روی اهل همت بالله که شرم دارم هنگام وصل جانان گر جان کنم نثارش
5 با من چگونه ورزد یاری و مهربانی یاری که نیست هرگز در ملک حسن یارش
6 آن سرو لاله عارض از دیده رفت و دارم چون لاله داغ بر دل دور از گل عذارش
7 من دسته گل خود دادم ز دست لیکن در پای جان من ماند آسیب زخم خارش
8 گلزار کامرانی بی گل چو نیست خرم جان را چه حاصل ای دل از باغ نوبهارش
9 چشم حسین دارد شکل خیال قدش جوئی ست پر ز آب و سرویست در کنارش