در رهی میرفت از عطار نیشابوری الهی نامه 3138

عطار نیشابوری

آثار عطار نیشابوری

عطار نیشابوری

در رهی میرفت شبلی دردناک

1 در رهی میرفت شبلی دردناک دید دو کودک در افتاده بخاک

2 زانکه جوزی در میان افتاده بود هر دو را دعوی آن افتاده بود

3 هر دو از یک جوز میکردند جنگ شیخ گفتا کرد میباید درنگ

4 تا من این جوز محقر بشکنم پس میان هر دو تن قسمت کنم

5 جوز بشکست و تهی آمد میانش برگسست آنجایگه آهی ز جانش

6 گشت بیمغزی خویشش آشکار اشک میبارید و میشد بیقرار

7 هاتفی گفتش که ای شوریده جان گر تو قَسّامی هلا قسمت کن آن

8 چو نهٔ صاحب نظر خامی مکن بعد از این دعوی قَسّامی مکن

عکس نوشته
کامنت
comment