1 شمشاد قد و نوش لب و عاج بری سنگین دل و سیمین ذقن و زر کمری
2 هم سرو روان و هم بت کاشغری مر حورا را تو سخت نیکو پسری
1 گفتم نشان ده از دهن ای ترک دلستان گفتا ز نیست ، نیست نشان اندرین جهان
2 گفتم که ساعتی ببر من فرونشین گفتا که باد سرد زمانی فرو نشان
1 گل سوری بماه اندر شکفته بر او بر کژدم جرّاره خفته
2 دو لب چون دانۀ نارست لیکن بنوک سوزن اندیشه سفته