1 ای شمس دین ، امیر تویی بر مراد دل و آنکس که دشمن تو ، اسیر حوادثست
2 تو واحد جهانی و ثانی آفتاب و اسلام را سعادت تو عهد ثالثست
1 ای بسته و گشاده بسی دشمن و حصار در هر دو حال باد ترا کردگار یار
2 تأیید تو شکسته بیک حمله صد مصاف اقبال تو گشاده یک لحظه و صد حصار
1 فدای بلخ دل من،که روضهٔ ارمست حریم او بامان همچو بیضهٔ حرمست
2 همه سعادت بلخ و همه سلامت او که بیضهٔ حرمست و چو روضهٔ ارمست
1 چون علاء دولت و دین دروغا خنجر کشد رایت اعزاز حق بر گنبد اخضر کشد
2 تا بود زین سان هلاک خسم او، از آفتاب هم سپر گیرد بکف گردون و هم خنجر کشد