- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شمس الدین ای ز فیض مکرمتت شده اطراف دشت همچو ریاض
2 تویی از روی قدر آن جوهر که ترا هست نه فلک اعراض
3 چشم حق را ز خط تست سواد روی دین را ز رأی تست بیاض
4 کرده اعراض طبع تو زان قوم که وقیعت کنند در اعراض
5 شده از تیغ حادثات فلک تن خصمت دوپاره چون مقارض
6 ای تو چون بدر و صفدان چو نجوم ای تو چون بحر و سروران چو حیاض
7 عادت تو تفضل و احسان سیرت تو تغافل و اغماض
8 گشته از تازیانهٔ سهمت اشهب و ادهم جهان مرتاض
9 منم آن کس ، که از مکام تست آمده حاصلم همه اغراض
10 باعطاهای جزل تو نبود زین سپس حاجتم باستقراض
11 تا کند در تنم تصرف جان نکنم از هوای تو اعراض