رخ شرمگین توهیچگه به خیال از بیدل دهلوی غزل 1890

بیدل دهلوی

آثار بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

رخ شرمگین توهیچگه به خیال ما نکند عرق

1 رخ شرمگین توهیچگه به خیال ما نکند عرق که دل از تپش نگدازد و نگه از حیا نکند عرق

2 به نیاز تحفهٔ یکدلی سبقی نبرده‌ام از وفا که ز گرمجوشی خون من به‌ کف حیا نکند عرق

3 به لبم ز حاجت ناروا گرهی‌ست نم زدهٔ حیا سررشتهٔ‌گله واکنم اگر آشنا نکند عرق

4 به غبار رنگ و هوای ‌گل نگه ستمزده اشک شد کسی اینقدرکه پس هوس بدود چرا نکند عرق

5 تب و تاب هستی منفعل سرشمع بسته به دوش من نگشاید از دم تیغ هم‌ گرهی‌ که وا نکند عرق

6 الم تردد سرنگون ز تری چسان بردم برون چو قدم نمی‌سپرم رهی‌که نشان پا نکند عرق

7 چو سحاب معبد آرزو دهدم نوید چه آبرو اگر از بلندی دست من اثر دعا نکند عرق

8 چقدر زکوشش ناتوان دهد انتظار خجالتم که به خاک هم نرسم چو اشک اگرم وفا نکند عرق

9 به نفس رسیده‌ای از عدم چو سحر به جبههٔ شبنمی خجلست زندگی از کسی‌ که درین هوا نکند عرق

10 ز نیاز بیدل و ناز او ندمد تفاوت ما و تو اگر از طبیعت منفعل ز خودم جدا نکند عرق

عکس نوشته
کامنت
comment