- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شرم میآید ز قاصد طفل محبوب مرا بر سر راهش بیندازید مکتوب مرا
2 دست پرورد توام ای عشق، پاس من بدار هرکه بیند از تو میداند بد و خوب مرا
3 فرصتت بادا که میباید ستمکاری چنین این قرار و طاقت و این صبر ایوب مرا
4 ناز پرورد وصالم گوش بر حرفم مکن آرزو بسیار باشد طبع محبوب مرا
5 بیسوالی خون خود در حشر میبخشم به او زان که دانم از طلب عارست مطلوب مرا
6 شوخطبعی، ز اختلاط غیر منعت چون کنم بیش ازین نتوان شنیدن حرف دلکوب مرا
7 امشب از یوسفرخی چشم «نظیری» روشن است باز نوری هست در کاشانه یعقوب مرا