1 شهریارا برای مدحت تو تیغ فکرت همیشه آختهام
2 بر بساط هوات اسب مراد بر رخ روزگار تاختهام
3 گرچه از آرزوی خدمت تو دل و جان را به غم گداختهام
4 ذکر زحمت نمیکنم حالی با شراب تهی بساختهام
1 شاهی که شیر پیش حسامش چو روبه است فرمان ده جهان عضدالدین طُغَنشَه است
2 آن خسروی که خسرو اجرام آسمان در تحت حکم او چو مقیمان در گه است
1 چون برفَراخت خسرو سیارگان علم در خاک پست کرد سراپرده ظُلَم
2 صبح دوم گرفت جهان گو چرا گرفت؟ اندر هوای شاه نزَد جز به صدق دم