مهمان شاهم از جلال الدین محمد مولوی غزل 10

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

مهمان شاهم هر شبی بر خوان احسان و وفا

1 مهمان شاهم هر شبی بر خوان احسان و وفا مهمان صاحب دولتم که دولتش پاینده با

2 بر خوان شیران یک شبی بوزینه‌ای همراه شد استیزه رو گر نیستی او از کجا شیر از کجا

3 بنگر که از شمشیر شه در قهرمان خون می‌چکد آخر چه گستاخی است این والله خطا والله خطا

4 گر طفل شیری پنجه زد بر روی مادر ناگهان تو دشمن خود نیستی بر وی منه تو پنجه را

5 آن کو ز شیران شیر خورد او شیر باشد نیست مرد بسیار نقش آدمی دیدم که بود آن اژدها

6 نوح ار چه مردم وار بد طوفان مردم خوار بد گر هست آتش ذره‌ای آن ذره دارد شعله‌ها

7 شمشیرم و خون ریز من هم نرمم و هم تیز من همچون جهان فانیم ظاهر خوش و باطن بلا

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر