1 شاها به عداوت توکس یار نشد کاو در نظر جهانیان خوار نشد
2 با نشأهٔ خصمی تو آنکس که بخفت در خواب شد آنچنان که بیدار نشد
1 سوزِ تبِ فراقِ تو درمانپذیر نیست تا زندهام چو شمع از اینم گزیر نیست
2 هر درد را که مینگری هست چارهای دردِ محبت است که درمانپذیر نیست
1 میتوانم بود بی تو ، تاب تنهاییم هست امتحان صبر خود کردم شکیبایم هست
2 حفظ ناموس تو منظور است میدانی تو هم ورنه سد تقریب خوب از بهر رسواییم هست
1 یارب مه مسافر من همزبان کیست ؟ با او که شد حریف و کنون همعنان کیست ؟
2 ماهی که چرخ ساخت به دستان ز من جدا تا با که ، دوست گشته و همداستان کیست ؟