1 شاها سموم فاقه نهالی من بسوخت آبیم ده ز لطف که پروردهٔ توام
2 گر عالمم خراب کند غصه کی بود چون ز آب و خاک نطق برآوردهٔ توام
3 در دست چرخ ناکس چون من بسی است لیک زان است غبن من که به کس کردهٔ توام
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 دوش چو برد آفتاب دست به تیغ یمان کرد سحر ترکتاز بر سپه زنگیان
2 چرخ ربیعی لباس خواست که در سر کشد بافته بود آفتاب چادر زرد خزان
1 چو رفت شاه کواکب ببار گاه حمل هزار نقش بر آورد کار گاه عمل
2 محاسبان صبا باز خامه جعد کنند گشند بر رخ تقویم بوستان جدول
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به