1 شاها بدر تو رو نهادم دستی از بیدستی ز پا فتادم دستی
2 در حجر ولایت تو زادم ز ازل دستی که غلام خانه زادم دستی
1 در وصف علی که هر که رائی دارد کفر است خدائی که خدائی دارد
2 لیک از نباء عظیم باید دانست کاینطرفه خبر چه مبتدائی دارد
1 زینهار ایدل از آن غمزه که شمشیر بدست است باحذر باش که از مست کسی طرف نبستهست
2 کس چه سان از تو برد جان که زدنباله حشمت حشم ناز و فنون تا نگری دست بدست است
1 ابت المنیته ان تطیش سهامها قف فی الدیار و ناد این کرامها
2 ما للبلاقع من لوی باللوی قد انکرت اکنانها آرامها