- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نشاه میخواستم از باده، خمارم دادند روز روشن طلبیدم شب تارم دادند
2 ناله صبحدم و آه شب و گریه شام هرچه در عشق بتان بود به کارم، دادند
3 هریک از گبر و مسلمان ز خودم میدانند خود ندانم که به کیش که قرارم دادند
4 هرکجا جای کنم، سبزه دمد از نم اشک در خزان شاد ازانم که بهارم دادند
5 جان به تعجیل چنان میرود امشب، که مگر وعده وصل تو در روز شمارم دادند
6 راه آمد شد دل میطلبیدم از چشم مردمان جا به سر کوچه یارم دادند