1 شاه عالم پناه اسماعیل که جهان ملک اوست یک قلمه
2 روز جولان ز اسب زیر آورد شهسواران و صاحبان رمه
3 سفله را هم پیاده کرد کنون بجزا خود نشسته اند همه
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 گر به شمشیر جفا پاره کنی سینهٔ ما همچنان مهر تو ورزد دل بیکینهٔ ما
2 رقم مهر و مه از سینهٔ افلاک رود نرود نقش خیال تو زآیینهٔ ما
1 چشم از دو جهان دوخت تماشای تو ما را کرد از همه بیزار تمنای تو ما را
2 این دیده که ما را بتو سرگرم چنین ساخت هم سوخته بیند بته پای تو ما را
1 آنم که سر نمیکشم از خنجر بلا دارم زعشق روی تو سر در سر بلا
2 عشقم ادیب و تخته ی تعلیم لوح صبر تن نسخه ی ملامت و دل دفتر بلا
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به