- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 سواد سرمه شام است در چشم نگار من به جز ظلمت دگر چیزی نبیند روزگار من
2 ازآن سرگشتهام در وادی عشق پریرویی که باشد مرکز پرگار حسرت اختیار من
3 نباشد حاصل عمرم به جز داغ جداییها کجا سر بر زند جز لاله از خاک مزار من؟!
4 چرا مهر بتان با عاشقان بوالهوس باشد؟ ازین سواد و غم یارب تبه شد حال زار من!
5 اگر چه دورم از دیدار وصل او ولی باشد کتاب لوح دیوان خیالش در کنار من
6 هزار افتاده دارد بر سر کویش چو من لیکن به جز صوت فراق او نیابی از هزار من!
7 ز بیم آنکه ننشیند به چین دامنش گردی به راهش آب میپاشید چشم انتظار من
8 ز بس کردم تحمل در غم هجران او طغرل میان عاشقان بسیار باشد اعتبار من