جدا بودن ز یار و سوختن از فضولی بغدادی غزل 220

فضولی بغدادی

آثار فضولی بغدادی

فضولی بغدادی

جدا بودن ز یار و سوختن با داغ هجرانش

1 جدا بودن ز یار و سوختن با داغ هجرانش بسی خوش‌تر که روز وصل دیدن با رقیبانش

2 جدایی خواهم از جانان و غیرت آنچنین باید که خود را هم نخواهد عاشق اندر وصل جانانش

3 نبینم سوی آن آیینه رخسار چون دارم ز عکس خار مژگانیم بر گلبرگ خندانش

4 ندارم ذوقی از مرگ رقیبان زانکه می‌ترسم بمیرد خاک ره گردد بگیرد باز دامانش

5 نبیند سوی من تا در نیابم راحت مردن چو می‌داند نخواهد برد جان از چشم فتانش

6 نه من تنها نهادم سر به پای او سپردم جان هوای عشق او در هرکه هست اینست پایانش

7 فضولی را به درد عشق واجب گشت جان دادن نمی‌دانم چه دردست این که ممکن نیست درمانش

عکس نوشته
کامنت
comment