1 خویش آیینه دار خود رایی گریه ها خنده تماشایی
2 بیقراری ز دل غبار انگیخت خاک در دیده شکیبایی
3 جز دل ما که می تواند چید گل راز بهار رسوایی
4 ناز پرورده نیاز غمیم گریه شوخی و ناله رعنایی
5 بیش از این بی تو زندگی ستم است می روم گرچه زود می آیی
1 عارضت گلدسته باغ نظر دارم بیا انتظارت بیشتر از بیشتر دارم بیا
2 بی تماشای رخت گلدسته بند حسرتم جان به لب خون در جگر گل در نظر دارم بیا
1 از مهر تو سینه ها اثرها وز داغ تو دیده ها نظرها
2 پرواز فنا چه بی نشان است در سینه نهفته بال و پرها
1 اندیشه کند قبله شکیبایی ما را آیینه کند آینه رسوایی ما را
2 تا عشق رمیدن کند از یاد نگاهی وحشت زخدا خواسته تنهایی ما را