1 دیده که نادیدهٔ دیدار تست دیده و نادیده گرفتار تست
2 چون اثر شوق ز غایت گذشت کفهٔ دانش ز کفایت گذشت
1 صد هزاران آفرین جان آفرین پاک را کافرید از آب و گل سروی چو تو چالاک را
2 تلخ می گویی و من می بینمت از دور و بس زهر کی آید فرو، گر ننگرم تریاک را
1 ای شهسوار، نرم ترک ران سمند را بین زیر پای دیده این مستمند را
2 تا مردمان ترنج نبرند و دست هم یوسف رخا، کشیده ترک ران سمند را
1 باز برقع بر رخ چون ماه بربستی نقاب گوییا در زیر ابری رفت ناگه آفتاب
2 همچو لاله داغ دارم بر دل از هجران تو شد شکر بر آتش عشقت مرا، ای جان، کباب