حلقهٔ زرین بر آن گوش از اوحدی مراغه‌ای غزل 651

اوحدی مراغه‌ای

اوحدی مراغه‌ای

اوحدی مراغه‌ای

حلقهٔ زرین بر آن گوش گهربندش ببین

1 حلقهٔ زرین بر آن گوش گهربندش ببین خال مشکین بر لب شیرین چون قندش ببین

2 بسته بر هم گردن شهری، دل دیوانه را در میان حلقهای زلف چون بندش ببین

3 چشم معنی برگشای و چشمهٔ آب حیات مضمر اندر گوشهٔ لعل شکرخندش ببین

4 اشک همچون دجلهٔ من در غمش دیدی بسی بر دل من محنت چون کوه الوندش ببین

5 دیده‌ای کان عهد یاران قدیمی چون شکست؟ این زمان با دوستان تازه پیوندش ببین

6 عاشقان از آرزوی روی او جان می‌دهند آرزوی عاشقان آرزومندش ببین

7 اوحدی پندم همی گوید که: ترک عشق کن دیدن رویی چنان و دادن پندش ببین!

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر