نبیند از حیا هرگز از بابافغانی شیرازی غزل 496

بابافغانی شیرازی

آثار بابافغانی شیرازی

بابافغانی شیرازی

نبیند از حیا هرگز کسی دامان پاک او

1 نبیند از حیا هرگز کسی دامان پاک او گواه دامن پاکست چشم شرمناک او

2 تنش در پیرهن بینند و رخسارش در آیینه همین باشد صفای عاشقان سینه چاک او

3 رقیب خیره پندارد که دارد پیش او قدری نمی داند که آن بدخوی می خواهد هلاک او

4 دلم تنگست بگذار ای معلم تا سخن گوید که بردارد غباری از دلم تقریر پاک او

5 هلاک آن لبم تا کی دهد ساقی می تلخم نه آب زندگانی می رود در جوی تاک او

6 رسید آن ترک از گرد ره و من کشته ی رویش کرا زهره ست کان سو بنگر از ترس و باک او

7 فغانی رخ متاب از آن کف پا گر دهد خاکت که از آب حیات دیگران کم نیست خاک او

عکس نوشته
کامنت
comment