دبیر جهاندیده از ابوالقاسم فردوسی شاهنامه 7

ابوالقاسم فردوسی

آثار ابوالقاسم فردوسی

ابوالقاسم فردوسی

دبیر جهاندیده را پیش خواند

1 دبیر جهاندیده را پیش خواند بیاورد نزدیک گاهش نشاند

2 یکی نامه بنوشت با داغ و درد دو دیده پر از خون و رخ لاژورد

3 ز دارای داراب بن اردشیر سوی قیصر اسکندر شهرگیر

4 نخست آفرین کرد بر کردگار که زو دید نیک و بد روزگار

5 دگر گفت کز گردش آسمان خردمند برنگذرد بی‌گمان

6 کزو شادمانیم و زو ناشکیب گهی در فراز و گهی در نشیب

7 نه مردی بد این رزم ما با سپاه مگر بخشش و گردش هور و ماه

8 کنون بودنی بود و ما دل به درد چه داریم ازین گنبد لاژورد

9 کنون گر بسازی و پیمان کنی دل از جنگ ایران پشیمان کنی

10 همه گنج گشتاسپ و اسفندیار همان یاره و تاج گوهرنگار

11 فرستم به گنج تو از گنج خویش همان نیز ورزیدهٔ رنج خویش

12 همان مر ترا یار باشم به جنگ به روز و شبانت نسازم درنگ

13 کسی را که داری ز پیوند من ز پوشیده‌رویان و فرزند من

14 بر من فرستی نباشد شگفت جهانجوی را کین نباید گرفت

15 ز پوشیده‌رویان به جز سرزنش نباشد ز شاهان برتر منش

16 چو نامه بخواند خداوند هوش بیاراید این رای پاسخ‌نیوش

17 هیونی ز کرمان بیامد دوان به نزدیک اسکندر بدگمان

18 سکندر چو آن نامه برخواند گفت که با جان دارا خرد باد جفت

19 کسی کو گراید به پیوند اوی به پوشیده‌رویان و فرزند اوی

20 نبیند مگر تخته گور تخت گر آویخته سر ز شاخ درخت

21 همه به اصفهانند بی‌درد و رنج ازیشان مبادا که خواهیم گنج

22 تو گر سوی ایران خرامی رواست همه پادشاهی سراسر تراست

23 ز فرمان تو یک زمان نگذریم نفس نیز بی‌راه تو نشمریم

24 بکردار کشتی بیامد هیون دل و دیدهٔ تاجور پر ز خون

عکس نوشته
کامنت
comment