- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 منشین به شاهد آب رخ پارسا مبر آیینه صفا به دم بی صفا مبر
2 دور از طریق تهمت اگر جیب مریم است دل های پاک معتقدان را ز جا مبر
3 از کوی چون به جانب خلوت روان شوی گر سایه همره تو شود از قفا، مبر
4 تا زخم طعنه زن نخوری در سرای خویش بیگانه را درون مگذار آشنا مبر
5 آیینه ات ز هم نفسان تیره می شود سیمای حسن مشکن و رنگ حیا مبر
6 تلخت شکر شود و به لب انگبین مده خارت سمن شود به گذار صبا مبر
7 نالان مگرد و قیمت ما را سبک مساز گریان مباش و آب رخ کار ما مبر
8 بودن به طبع خوش منشان کار مشکل است نازک دلی به سر نرسانی عنا مبر
9 حرز جمال خود ز «نظیری » طلب نمای جز سوی حفظ ظاطر او التجا مبر