- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 علما جز امین دین نبوند چون نیابند امان امین نبوند
2 چشم سر ملک و چشم سِر دین است آن جهان بین و این نهان بین است
3 این و آن هردو یار یکدگرند هم خزان هم بهار یکدگرند
4 ملک و دین را سری که بیخردست راست چون حال دیوچه و نمدست
5 سدّ خردان ز روی لاد آمد سدّ دولت سداد و داد آمد
6 ملک و دین را در این جهان و در آن صدق و عدل است روی و پشتیوان
7 شاه را چون سداد نبود یار ملک او باد دان به ملک مدار
8 هرکجا صدق دین و دل زندهست هرکجا عدل، ملک پایندهست
9 شاه چون جفت داد گشت و سداد ورنه ملکش بُوَد چو ملکت عاد
10 نه بگفته است صادقالوعدی کاقتدوا بالذین من بعدی
11 چون به صدق و به عدل هر دو به هم عقد بستند کار شد محکم
12 هردو یکتا شدند از پی سود بیزیان اقتدا درست نمود
13 نه بمانده است زنده جاویدان جور مروان و عدل نوشروان
14 ملک دو جهان به زیر پای آری گر هوا را ز دست بگذاری
15 هرکه پرهیزگار و خرسندست تا دو گیتی است او خداوندست
16 چون خرد افسر و تقی شد گاه خواندت جبرئیل شاهنشاه