صنما ما ز ره دور از امیر معزی نیشابوری غزل 37

امیر معزی نیشابوری

آثار امیر معزی نیشابوری

امیر معزی نیشابوری

صنما ما ز ره دور و دراز آمده‌ایم

1 صنما ما ز ره دور و دراز آمده‌ایم به‌سر کوی تو با درد و نیاز آمده‌ایم

2 گر ز نزدیک تو آهسته و هشیار شدیم مست و آشفته به نزدیک تو بازآمده‌ایم

3 آمدستیم خریدار می و رود و سرود نه فروشندهٔ تسبیح و نماز آمده‌ایم

4 یک زمان‌گرم‌کن از مستی ما مجلس خویش که ز مستی بر توگرم فراز آمده‌ایم

5 گرچه در فرقت تو زار و نزاریم چو شمع از پی سوزش و از بهرگداز آمده‌ایم

6 بر امید رخ زیبای تو هم با غم و رنج همچنان است‌که با شادی و ناز آمده‌ایم

7 دست ما گر به‌ سر زلف درازت نرسد با سر زلف تو از جور به راز آمده‌ایم

8 بینی آن زلف دراز تو که از راه دراز ما به نظارهٔ آن زلف دراز آمده‌ایم

9 بود یک‌چند نشیب طلبت در ره ما از نشیب طلب اکنون به فراز آمده‌ایم

10 توشه و ساز زدیدار تو خواهیم همی گر به دیدار تو بی‌توشه و ساز آمده‌ایم

عکس نوشته
کامنت
comment