صنما چونک از جلال الدین محمد مولوی غزل 2818

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

صنما چونک فریبی همه عیار فریبی

1 صنما چونک فریبی همه عیار فریبی صنما چون همه جانی دل هشیار فریبی

2 سحری چون قمر آیی به خرابات درآیی بت و بتخانه بسوزی دل و دلدار فریبی

3 دل آشفته نگیری خرد خفته نگیری تو بدان نرگس خفته همه بیدار فریبی

4 ز غمت سنگ گدازد رمه با گرگ بسازد رمه و گرگ و شبان را تو به یک بار فریبی

5 چه کنم جان و بدن را چه کنم قوت تن را که تو جبار جهانی همه بیمار فریبی

6 قمر زنگی شب را تو کنی رومی مه رو همه کوران سیه را تو به انوار فریبی

7 همه را گوش بگیری شنوایی برسانی همه را چشم گشایی و به دیدار فریبی

8 تو نه آنی که فریبی ز کسی صرفه بجویی تو همه لطف و عطایی تو به ایثار فریبی

9 تو صلاح دل و دینی تو در این لطف چنینی که کمین خار فنا را سوی گلزار فریبی

عکس نوشته
کامنت
comment