- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای سنایی دل بدادی در پی دلدار باش دامن او گیر و از هر دو جهان بیزار باش
2 دل به دست دلبر عیار دادن مر ترا گر نبود از عمری اندر عشق او عیار باش
3 بر امید آنکه روزی بوس یابی از لبش گر بباید بود عمری در دهان مار باش
4 چشم را بیدار دار اندر غم او زان کجا دل نداری تا ترا گویم به دل بیدار باش
5 گر میی خواهی که نوشی صبر کن در صد خمار ور گلی خواهی که بویی در پی صد خار باش
6 گر نیابی خضروار آب حیات اندر ظلم عیب ناید زان تو در جستن سکندروار باش
7 شمع با انوار جانانست و تو پروانهای دشمن جان و غلام شمع با انوار باش
8 کار پروانهست گرد شمع خود را سوختن تو نه آخر کمتر از پروانهای در کار باش
9 مستی و عشق حقیقی را به هشیاری شمر نزد نادان مست و نزد زیرکان هشیار باش