- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای سنایی جان ده و در بند کام دل مباش راه رو چون زندگان چون مرده بر منزل مباش
2 چون نپاشی آب رحمت نار زحمت کم فروز ور نباشی خاک معنی آب بی حاصل مباش
3 رافت یاران نباشی آفت ایشان مشو سیرت حق چون نباشی صورت باطل مباش
4 در میان عارفان جز نکتهٔ روشن مگوی در کتاب عاشقان جز آیت مشکل مباش
5 در منای قرب یاران جان اگر قربان کنی جز به تیغ مهر او در پیش او بسمل مباش
6 گر همی خواهی که با معشوق در هودج بوی با عدو و خصم او همواره در محمل مباش
7 گر شوی جان جز هوای دوست رامسکن مشو ور شوی دل جز نگار عشق را قابل مباش
8 روی چون زی کعبه کردی رای بتخانه مکن دشمنان دوست را جز حنظل قاتل مباش
9 در نهاد تست با تو دشمن معشوق تو مانع او گر نهای باری بدو مایل مباش