سنایی غزنوی

سنایی غزنوی

سنایی غزنوی
سنایی غزنوی

ای سنایی چو تو در بند دل از سنایی غزنوی غزل 418

غزل 418 ام از 1794 غزلیات

ای سنایی چو تو در بند دل و جان باشی

1 ای سنایی چو تو در بند دل و جان باشی کی سزاوار هوای رخ جانان باشی

2 در دریا تو چگونه به کف آری که همی به لب جوی چو اطفال هراسان باشی

3 چون به ترک دل و جان گفت نیاری آن به که شوی دور ازین کوی و تن آسان باشی

4 تا تو فرمانبر چوگان سواران نشوی نیست ممکن که تو اندر خور میدان باشی

5 کار بر بردن چوگان نبود صنعت تو تو همان به که اسیر خم چوگان باشی

6 به عصایی و گلیمی که تو داری پسرا تو همی خواهی چون موسی عمران باشی

7 خواجهٔ ما غلطی کردست این راه مگر خود نه بس آنکه نمیری و مسلمان باشی

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر ای سنایی چو تو در بند دل و جان باشی

شاعر شعر ای سنایی چو تو در بند دل و جان باشی چه کسی است ؟

شاعر شعر ای سنایی چو تو در بند دل و جان باشی سنایی غزنوی می باشد.

شعر ای سنایی چو تو در بند دل و جان باشی در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 5 سروده شده است.

قالب شعر ای سنایی چو تو در بند دل و جان باشی چیست ؟

قالب شعر ای سنایی چو تو در بند دل و جان باشی غزل است

مضمون اصلی شعر ای سنایی چو تو در بند دل و جان باشی چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی است.
بنر