-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 صلا ای صوفیان کامروز باری سماع است و وصال و عیش آری
2 بکن ای موسی جان خلع نعلین که اندر گلشن جان نیست خاری
3 کبوترها سراسر باز گردند که افتاد این شکاران را شکاری
4 شود سرهای مستان فارغ از درد چو سر درکرد خمر بیخماری
5 بخور که ساعتی دیگر نبینی ز مشرق تا به مغرب هوشیاری
6 برآور بینی و بوی دگر جوی که این بینی است آن بو را مهاری