صلا از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 2688

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

صلا ای صوفیان کامروز باری

1 صلا ای صوفیان کامروز باری سماع است و شراب و عیش آری

2 صلا که ساعتی دیگر نیابی ز مشرق تا به مغرب هوشیاری

3 چنان در بحر مستی غرق گردند که دل در عشق خوبی خوش عذاری

4 از این مستان ننوشی های و هویی وزین خوبان نبینی گوشواری

5 در این مستان کجا وهمی رسیدی گر این مستان ننالند از خماری

6 به صد عالم نگنجد از جلالت چنین سلطان و اعظم شهریاری

7 ولیکن چون غبار انگیخت اسپش به وهم آمد کر و فر سواری

8 دهان بربند کاین جا یک نظر نیست که بشناسد سواری از غباری

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر