- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 صلا ای صوفیان کامروز باری سماع است و نشاط و عیش آری
2 صلا کز شش جهت درها گشادهست ز قعر بحر پیدا شد غباری
3 صلا کاین مغزها امروز پر شد ز بوی وصل جانی جان سپاری
4 صلا که یافت هر گوشی و هوشی ز بیهوشی مطلق گوشواری
5 صلا که ساعتی دیگر نیابی ز مشرق تا به مغرب هوشیاری
6 در آن میدان که دیاری نمیگشت به هر گوشهست روحانی سواری
7 چو هیزم اندر این آتش درآیید که تا هفتم فلک دارد شراری
8 میان شوره خاک نفس جز وی به هر سویی درختی جویباری
9 تو اندر باغها دیدی که گیرد درختی مر درختی را کناری