-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 صلا رندان دگرباره که آن شاه قمار آمد اگر تلبیس نو دارد همانست او که پار آمد
2 ز رندان کیست این کاره که پیش شاه خون خواره میان بندد دگرباره که اینک وقت کار آمد
3 بیا ساقی سبک دستم که من باری میان بستم به جان تو که تا هستم مرا عشق اختیار آمد
4 چو گلزار تو را دیدم چو خار و گل بروییدم چو خارم سوخت در عشقت گلم بر تو نثار آمد
5 پیاپی فتنه انگیزی ز فتنه بازنگریزی ولیک این بار دانستم که یار من عیار آمد
6 اگر بر رو زند یارم رخی دیگر به پیش آرم ازیرا رنگ رخسارم ز دستش آبدار آمد
7 تویی شاها و دیرینه مقام تست این سینه نمیگویی کجا بودی که جان بیتو نزار آمد
8 شهم گوید در این دشتم تو پنداری که گم گشتم نمیدانی که صبر من غلاف ذوالفقار آمد
9 مرا برید و خون آمد غزل پرخون برون آمد برید از من صلاح الدین به سوی آن دیار آمد