صاحبا عمر عزیز است غنیمت از سعدی شیرازی غزل 1097

سعدی شیرازی

آثار سعدی شیرازی

سعدی شیرازی

صاحبا عمر عزیز است غنیمت دانش

1 صاحبا عمر عزیز است غنیمت دانش گوی خیری که توانی ببر از میدانش

2 چیست دوران ریاست که فلک با همه قدر حاصل آن است که دایم نبود دورانش

3 آن خدای است تعالی، ملک الملک قدیم که تغیر نکند ملکت جاویدانش

4 جای گریه‌ست بر این عمر که چون غنچهٔ گل پنج روز است بقای دهن خندانش

5 دهنی شیر به کودک ندهد مادر دهر که دگرباره به خون در نبرد دندانش

6 مقبل امروز کند داروی درد دل ریش که پس از مرگ میسر نشود درمانش

7 هر که دانه نفشاند به زمستان در خاک ناامیدی بود از دخل به تابستانش

8 گر عمارت کنی از بهر نشستن شاید ور نه از بهر گذشتن مکن آبادانش

9 دست در دامن مردان زن و اندیشه مدار هر که با نوح نشیند چه غم از طوفانش

10 معرفت داری و سرمایهٔ بازرگانی چه به از دولت باقی بده و بستانش

11 دولتت باد و گر از روی حقیقت پرسی دولت آن است که محمود بود پایانش

12 خوی سعدیست نصیحت چه کند گر نکند مشک دارد نتواند که کند پنهانش

عکس نوشته
کامنت
comment