- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 صاحب الامر مگر باز گذاری بکند راه بنماید و با عدل قراری بکند
2 در غمش هر در و لعلی که دلم داشت بریخت مگر از گریه شادیش نثاری بکند
3 دوش گفتم بکند وعده وفا، قائم حق هاتف غیب ندا داد که آری بکند
4 عصر خالی شده از عدل بود کز طرفی مهدی از غیب برون آید و کاری بکند
5 ره ندارم بر او تا بدهم شرح غمش مگرش باد صبا گوش و گذاری بکند
6 وصل او یا خبر مرگ اعادی یا عدل یک دعائی ز کسی زین دو سه کاری بکند
7 تو در این غمکده ای فیض بمان روزی چند که گذر بر سرت از گوشه کناری بکند