سحرگه باد نوروزی چو از از حسین خوارزمی غزل 103

حسین خوارزمی

آثار حسین خوارزمی

حسین خوارزمی

سحرگه باد نوروزی چو از گلزار می‌آید

1 سحرگه باد نوروزی چو از گلزار می‌آید مرا از بهر جان‌بخشی نسیم یار می‌آید

2 به بوی زلف رخسارش چو من سوی چمن آیم گل و سنبل به چشم من سنان و خار می‌آید

3 توانم در ره جانان به آسانی سپردن جان ولیکن زیستن بی‌دوست بس دشوار می‌آید

4 دلم آزرده و مجروح مرهم یافتن مشکل دگر هر لحظه آزاری بر این آزار می‌آید

5 اگر در گوشه‌ای تنها حدیث درددل گویم فغان و ناله و آه از در و دیوار می‌آید

6 چو لاله داغ دل دارم که بی دلدار در گلشن چو در گل بنگرم یادم از آن رخسار می‌آید

7 حسین ار وصل دریابی نثار دوست کن جان را که جان بهر چنین روزی مرا در کار می‌آید

عکس نوشته
کامنت
comment