-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 سحر ز هاتف غیبم رسید مژده بگوش اگر تو طالب یاری بجان و دل بخروش
2 مگوی راز بهر کس چو دیک منمائی دهان بسته برآور چو خم صهبا جوش
3 بخواب دیده که از دوست گشته ای مهجور بمال چشم که چشم است مرترا روپوش
4 خوش آندمی که ز خواب گران چو برخیزی نگار خویش تو بینی گرفته در آغوش
5 بیار ساقی گلرخ شراب دوشینه که باز مست بدوشم کشید چون شب دوش
6 عقله گشت مرا عقل ساقیا برخیز عقال عقل بدران بداروی بیهوش
7 از آن شراب بیاور که روح قدسی را نسیم جرعه آن میکند چو من مدهوش
8 بیا حریف خرابات عشق و زین ساقی بجز شراب خدائی خویشتن مفروش