سحر ز میکده گریان از بابافغانی شیرازی غزل 400

بابافغانی شیرازی

آثار بابافغانی شیرازی

بابافغانی شیرازی

سحر ز میکده گریان و دردناک شدم

1 سحر ز میکده گریان و دردناک شدم براه دوست فتادم چو اشک و خاک شدم

2 چراغ دیده ی من شمع روی ساقی بود که زد بخرمنم آتش چنانکه پاک شدم

3 ز راه دختر رز برنخاستم چندان که پایمال حوادث چو برگ تاک شدم

4 ز دلق زهد فروشان نیافتم خبری غبار دامن رندان جامه چاک شدم

5 ز بسکه همچو فغانی کشیده ام دم سرد اثر نماند ز من، سوختم، هلاک شدم

عکس نوشته
کامنت
comment