- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای مرغ سحر حسرت بستان که داری این ناله به اندازهٔ حرمان که داری
2 ای خشک لب بادیه این سوز جگر تاب در آرزوی چشمهٔ حیوان که داری
3 ای پای طلب اینهمه خون بسته جراحت از زخم مغیلان بیابان که داری
4 پژمرده شد ای زرد گیا برگ امیدت امید نم از چشمهٔ حیوان که داری
5 ای شعلهٔ افروخته این جان پر آتش تیز از اثر جنبش دامان که داری
6 ما خود همه دانند که از تیر که نالیم این ناله تو از تیزی مژگان که داری
7 وحشی سخنان تو عجب سینه گداز است این گرمی طبع از تف پنهان که داری