- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ساقی کناف بوالهوسان از پیاله کن کار مر ابدان لب میگون حواله کن
2 مطرب برآر دست و فرو کوب پای رقص بر روی لاله سنبل مشگین کلاله کن
3 بر گوشۀ هلال نشان آفتاب جام دوری میان حلقۀ رندان چو هاله کن
4 بر عنصر وجود مناز می زن آتشی وزنو سرشت طینت من زانسلاله کن
5 شیخم کند ز دیدن ماهی دو هفته منع سیر شعور مفتی هفتاد ساله کن
6 ساقی سبوی نقره بخامان سفله بخش ما را شراب پخته ده و در سفله کن
7 باشد که رقتی کند آنسگدل طبیب ایدل هنوز تا رمقی هست ناله کن
8 ای باغبان بشاخ گلی ناز تا بچند بازآ بشهر سیر گلستان لاله کن
9 نیرّ چو وصل عارض لیلی نداد روی مجنون صفت تسلی خود از غزاله کن