غمش باشد شراب بیغش ما از اسیر شهرستانی غزل 82

اسیر شهرستانی

آثار اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

غمش باشد شراب بیغش ما

1 غمش باشد شراب بیغش ما تراود آب حیوان زآتش ما

2 شکست بال شد در دام صیاد نخستین تیر روی ترکش ما

3 چو مجنون روی آبادی نبیند بیابانگرد شوق سرکش ما

4 خس و خاشاک شورستان عشقیم پزد سودای خام از آتش ما

5 به زیر آسمان گویا اسیریم که شد بیهوده گردی ابرش ما

عکس نوشته
کامنت
comment