سیف فرغانی

سیف فرغانی

سیف فرغانی
سیف فرغانی

ای غم عشق تو برده ز دل ما تنگی از سیف فرغانی غزل 545

غزل 545 ام از 736 غزلیات

ای غم عشق تو برده ز دل ما تنگی

1 ای غم عشق تو برده ز دل ما تنگی آرزوی مه و خور با رخ تو همرنگی

2 شرح دل کرد چنان عشق که نتواند اگر؟ پای بیرون نهد از دایره دل تنگی

3 حبشی زلفی و از بندگی عارض تو داغ دارست رخ ماه چو روی زنگی

4 هر که در دور تو بی عشق برآمد نامش گر بدین عار رضا داد زهی بی ننگی

5 کاه برگی که بباد تو ز جا برخیزد جای آنست که با کوه کند همسنگی

6 بسوی خاک درت زآن نتوان رفت سبک که زمین بر سر راهست کلوخی سنگی

7 با تن خویش ببی کاری اگر کردی صلح ای دل شیفته با دولت خود در جنگی

8 قطع آن راه کند مرد بپای همت سخن از ترک سرت گفتم از آن می لنگی

9 سیف فرغانی پا بر سر خود نه در راه زآنکه این راه دو گامست و تو صد فرسنگی

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر ای غم عشق تو برده ز دل ما تنگی

شاعر شعر ای غم عشق تو برده ز دل ما تنگی چه کسی است ؟

شاعر شعر ای غم عشق تو برده ز دل ما تنگی سیف فرغانی می باشد.

شعر ای غم عشق تو برده ز دل ما تنگی در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 8 سروده شده است.

قالب شعر ای غم عشق تو برده ز دل ما تنگی چیست ؟

قالب شعر ای غم عشق تو برده ز دل ما تنگی غزل است

مضمون اصلی شعر ای غم عشق تو برده ز دل ما تنگی چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
بنر