-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 غم نهتنها بر دلم نالید و بس عیش هم بر فرصتم خندید و بس
2 گر طواف کعبهٔ درد آرزوست میتوان گرد دلم گردید و بس
3 چون گلم زین باغ عبرت دادهاند آنقدر دامن که باید چید و بس
4 جاده چون طی شد حضور منزل است رشته میباید به پا پیچید و بس
5 علم دانش یک قلم هیچ است و پوچ اینقدر میبایدت فهمید و بس
6 صحبت دل با نفس معکوس بود سبحه اینجا رشته گردانید و بس
7 دل حرم تا دیر در خون میتپید خانه راه خانه میپرسید و بس
8 چون شرر در راه کس گردی نبود شرم فرصت چشم ما پوشید و بس
9 بر بهار عیش مینازد غنا بیخبرکاینگل قناعت چید و بس
10 بیقرارم داشت درد احتیاج نالهای کردم که کس نشنید و بس
11 منزل مقصود پرسیدم ز اشک گفت باید یک مژه لغزید و بس
12 بیدل اسباب جهان چیزی نبود زندگی خواب پریشان دید و بس