-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 غم با دلت آشناست ای فیض جانت هدف بلاست ای فیض
2 هر درد و غمی که روز و شب زاد بر جان و دلت قضاست ای فیض
3 هر فتنه که از سپهر آید اندر سر تست جایش ای فیض
4 خم و دردی که از حبیبت بی مرهم و بی دواست ای فیض
5 چه زخم و چه درد هرچه او کرد هم مرهم و هم شفاست ای فیض
6 رد تو دوا غم تو شادیست چون روی تو با خداست ای فیض
7 حاشا که ز غم کنی شکایت دانی چو غم از کجاست ای فیض