-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 زین تنگنای وحشت اگر باز رستمی خود را به آستان عدم باز بستمی
2 گر راه بر دمی سوی این خیمهٔ کبود آنگه نشستمی که طنابش گسستمی
3 ور دست من به چرخ رسیدی چنان که آه بند و طلسم او همه درهم شکستمی
4 گر ناوک سحرگه من کارگر شدی شک نیستی که گردهٔ گردون بخستمی
5 این کارهای من که گره در گره شده است بگشادمی یکایک اگر چیره دستمی
6 جستم میان خلق سلامت نیافتم ور بوی بردمی به کران چون نشستمی
7 امروز شوخ چشمان آسوده خاطرند من شوخ چشم نیستم ای کاش هستمی
8 از آسمان بیافتمی هر سعادتی گر زین نحوس خانهٔ شروان بجستمی
9 خائیدهٔ دهان جهانم چو نیشکر ای کاش نیشکر نیمی من کبستمی
10 خاقانی گهر سخنم ور نبودمی از جورهای بد گهران باز رستمی