1 ای غمزه تو چو گرگ و چشم تو چو میش میشت نکند ز چنگ گرگان تشویش
2 این بره چو گوسفند اسمعیل است کامد به خلیل فدیه کودک خویش
1 این نبینی که چو هنگام بهار آید شاخ خرم شود و غنچه ببار آید
2 نک بهار آمد و خندید گل سوری که بخندد گل سوری چو بهار آید
1 دوش از برای خدمت خان عزیز راد سوی عزیز باد براندم به قلب شاد
2 ماندم دو شب در آنجا یارب تو آگهی بر من در آن زمین چه خوشیها که روی داد
1 مرا وزارت عدلیه از نخستین بار ندید قابل شفقت نخواند لایق کار
2 چرا که فاقد هر شرط و جامع هر خلف بدم که آدمیم من نه گرگ آدم خوار
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به