- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 صباح عید ز بهر صبوح برخیزند بر آتش دل ما آب زندگی ریزند
2 بحال گوشه نشینان بغمزه پردازند هزار فتنه بهر گوشه ای برانگیزند
3 نفس نفس چو مسیحا ز لب شفا بخشند زمان زمان بجفا چون زمانه بستیزند
4 چو عشق کشته خود را حساب تازه دهد ز کشته گشتن خود عاشقان نپرهیزند
5 کسی ز خویش چو ره در حریم یار نه برد ز باده مست شوند و ز خویش بگریزند
6 چو لوح عالم علوی قرارگاه شماست در این رصدگه خاکی چو می برانگیزند
7 حسین چون ز هوای حبیب خاک شود عبیر و عطر بهشتی ز خاکش آمیزند